نام کتاب: تعلیم و تربیت در اسلام
تألیف: استاد شهید مرتضى مطهرى
نام فصل: دعوت اسلام به تعلیم و تعلم
-------------------------------------------------------------
دعوت اسلام به تعلیم و تعلم
و اما مسأله دیگر مسأله علم و تعلم است که این دیگر فراگیرى است که افراد از یکدیگر فرا بگیرند. خیال نمىکنم نیازى باشد که راجع به دعوت اسلام به تعلیم و تعلم بحثى بکنیم، زیرا امر واضحى است. باید در حدود علم اسلامى و تعلیمات اسلامى بحث کنیم که آن علمى که اسلام دعوت مىکند چه علمى است، والا همین که در اولین آیات وحى مىفرماید: «اقرأ باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ وربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم»
پاورقى:
. 1 در کافى 55 / 2 به این صورت است: " أفضل العبادش ادمان التفکر فى الله وفى قدرته. " [برترین عبادتها تفکر در باره خدا و قدرت اوست].
. 2 امالى طوسى 145 / 1 [هیچ عبادتى مانند تفکر نیست].
. 3 بحار 323 / 71 [بیشترین عبادت ابوذر تفکر بود].
[صفحه: 26]
«الانسان مالم یعلم»(1)، بهترین شاهد است بر عنایت فوقالعاده اسلام به تعلیم و تعلم. «الذى علم بالقلم». قلم [مظهر] سواد و نوشتن است. آیات دیگر: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون»(2). «وقال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا (3). همچنین پیغمبر اکرم فرمود: «بالتعلیم ارسلت» (4) من فرستاده شدم براى تعلیم. در آن داستان معروف که وارد مسجدشان شدند و دو حلقه جمعیت دیدند که در یکى مردم مشغول عبادت بودند و در دیگرى مشغول تعلیم و تعلم، فرمود: «کلاهما على خیر " هر دو کار خوب مىکنند «ولکن بالتعلیم ارسلت» ولى من براى تعلیم فرستاده شدهام. و بعد خود حضرت آمدند در آن جمعى که مشغول تعلیم و تعلم بودند نشستند. آیه دیگر: «هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة»(5). «یزکیهم " بیشتر به پرورش مىخورد و مربوط به تربیت است. «ویعلمهم الکتاب والحکمة». حالا
پاورقى:
. 1 سوره علق، آیات 1 تا. 5
. 2 سوره زمر، آیه. 9 [آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند مساوى هستند؟!]
. 3 سوره قصص، آیه. 80 [و کسانى که به آنها علم داده شده است گفتند: واى بر شما، ثواب خدا براى کسى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده است بهتر است].
. 4 بحار. 206 / 1
. 5 سوره جمعه، آیه. 2 [او کسى است که در میان مردم امى رسولى را از خودشان مبعوث کرد تا آیات او را بر آنها بخواند و آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد].
[صفحه: 27]
مقصود از کتاب هر چه هست، مطلق کتاب است [یا قرآن] بالاخره کتاب و حکمت با یکدیگر توأم شده است. " حکمت " دریافت حقیقت است و در این بحثى نیست. بحث اینکه چى حکمت است و چى حکمت نیست بحث صغروى است. هر دریافت حقیقتى را حکمت مىگویند. «یؤتى الحکمة من یشاء، ومن یؤت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا»(1). پس در این جهت که اسلام به طور کلى دعوت به تعلیم و تعلم کرده است، یعنى هدف اسلام و جزء خواستههاى اسلام عالم بودن امت اسلامى است بحثى نیست، " «طلب العلم فریضة على کل مسلم» " از مسلمات احادیث نبوى است، و " مسلم " در اینجا خصوصیت ندارد و مقابل " مسلمه " نیست (2).
پاورقى:
. 1 سوره بقره، آیه. 269 [خدا به هر کس که بخواهد حکمت مىدهد، و کسى که به او حکمت داده شد، خیر فراوانى به او عطا شده است].
. 2 اصلا صیغه مذکر در زبان عربى براى خصوص مرد وضع نشده. صیغه مذکر وقتى که در مقابل مؤنث قرار بگیرد اختصاص به مرد دارد، ولى وقتى که مقابل مؤنث قرار نگیرد معمولا براى اعم است، مثل مواردى که در قرآن آمده: قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون»(1). آیا در اینجا مقصود از الذین یعلمون» اینست که مردانى که مىدانند، یا کسانى که مىدانند؟ معلوم است: کسانى که مىدانند. آیه دیگر: «ام نجعل الذین آمنوا وعملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار (2)»>
. 1 سوره زمر، آیه. 9. 2 سوره ص، آیه. 28
[صفحه: 28]
پاورقى:
> صیغهها همه مذکر است، ولى در ترجمه شما چه مىگوئید؟ آیا مىگوئید: آیا مردانى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند مانند مردان مفسد قرار مىدهیم؟! یعنى اینجور زنها از این بحث خارج است؟ «ام نجعل المتقین کالفجار». آیا چون " متقین " صیغه مذکر است پس زنها خارج هستند؟ یا اینکه مقصود کسان است. هیچ کس تا به حال احتمال نداده که [معنى آیه این باشد که] " مردان با ایمان و عامل به عمل صالح برترند از مردان مفسد " و وقتى بپرسند آیا زنان مؤمن و عامل به صلاح هم از زنان مفسد بالاترند یا نه؟ بگوید قرآن راجع به اینها حکمى ذکر نکرده. همچنین آیا ترجمه ان اکرمکم عند الله اتقیکم»(1) اینست که گرامى ترین شما مردان، با تقوا ترین شما مردانند، و بنابراین از زنان بحثى نشده؟ یا " شما " در اینجا انسانها است. و در اخلاقیات هم همین جور است. یعنى در زبان عربى اینجور نیست که براى اعم از زن و مرد یک صیغه وضع شده باشد و براى خصوص مرد صیغهاى، و براى خصوص زن صیغهاى، بلکه آن صیغهاى هم که براى اعم از مرد هست همین صیغه مذکر است. و لهذا اگر کلمه " ومسلمة " هم نباشد هیچکس نمىتواند بگوید که مفهوم عام نیست. در بعضى روایات " ومسلمة " هم هست که
روایات ضعیفى است. عموم روایات همان طلب العلم فریضه على کل مسلم» است. و نیز آیا در حدیث المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده» (2) " المسلم " مخصوص مرد است یا اعم است از زن و مرد؟ و آیا معنى حدیث این است که مرد مسلمان کسى است که مردهاى مسلمان از زبان و دست او محفوظ و آسوده باشند، و نگفته که زن مسلمان هم باید زنها و مردهاى دیگر از دست و زبانش محفوظ بمانند؟! >
. 1 سوره حجرات، آیه. 13
. 2 اصول کافى. 234 / 2
[صفحه: 29]
نویسنده: مهدی احدی