بسمه تعالیِ
گزیدهای از آداب سفر حج
برگرفته از «اخلاق و آداب در حج و زیارت»
محمد تقی رهبر
مراتب معنوی حج که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک مینماید، حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادی حج به طور صحیح و شایسته مو به مو شود. حضرت امام خمینی (رحمهاللهعلیه)
پیامبراعظم (صلیاللهعلیهوالهوسلم): ثواب حج، جنت است و ثواب عمره کفاره گناهان و بهترین عمره، عمره رجب است. الفقیه، ج 2، ص 142
پیامبراعظم (صلیاللهعلیهوالهوسلم): کسی که مرا زیارت کند در حیات و بعد از مرگم در روز قیامت در جوار من خواهد بود. تهذیب، ج 2، ص3
نکاتی برای قبل از سفر
1. تعیین هدف:
سفر با انگیزه های دینی، از دیدگاه اسلام امری پسندیده و مقبول است سفر الهی و معنوی حج نیز با انگیزه های الهی و قصد قربت انجام شود تا حاجی بتواند به دستاوردهای تعیین شده از سوی خدا دست یابد.
2. اخلاص در نیت:
اخلاص شرط اساسی در همه عبادات است و این اصل مهم به اندازه ای کارساز و تعیینکننده است که اگر رزمندهای از میدان نبرد شرکت کند و هدفش دستیابی به غنائم یا انتقامگیری از دشمن باشد و در این راه کشته شود، شهید به حساب نمی آید. حاجیان باید سفر را با مبارزه با نفس آغاز کنند و پس از غلبه بر آن قصد کوی دوست کرده، با تمام وجود به سوی او روند.
آداب و اخلاق در سفر
1- غسل(قبل از حرکت ، برای احرام و ورود به حرم، برای طواف و...) و نماز و دعا
2- رعایت بهداشت(استفاده از لوازم شخصی و پرهیز از پرخوری)
3- صدقه، امام صادق (علیه السلام): هنگامی که عزم سفر کردی، پیش از آن که پای خود را در رکاب بگذاری صدقهای بده، کم باشد یا زیاد) سفینه البحار، ص 626
4- مراقبت اخلاقی در جمع میهمانان خدا
5- بردباری در مشقت های سفر:
خداوند متعال فرمود: کسی که حج و عمره به جا میآورد در حج درشت گویی و جدال وجود ندارد سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 198)
6- استفاده از فرصت سفر برای یافتن دوستان صالح و مؤمن
7- حسن خلق و کمک به همسفران
پیامبراعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): سید القوم خادمهم فی السفر. سفینهالبحار، ماده سفر
8- آزار نرساندن به دیگران
در سفارشات امامصادق(علیه السلام) به زائران خدا:مراقب باشید به افراد ناتوان تنه نزنید. الحجوعمرهفیالکتابو ...
الرفیق ثم الطریق
یکی از نیازهای مسافر حج، همسفر مناسب و شایسته است. کسی که مؤدب به آداب حسنه و متخلق به اخلاق فاضله، امین، عفیف، متواضع، خیّر و یاور دین و دنیای انسان باشد.
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) پرسیدند: بهترین همنشینها چه کسانی هستند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: کسی که دیدارش شما را به یاد خدا بیاندازد، گفتارش، بر علم و دانشتان بیفزاید و علمش، شما را به آخرت راغب گرداند. وسایلالشیعه، ج 8 ،ص 412.
امام رضا (علیه السلام): حج واجب شده است تا آثار پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) شناخته شود و اخبار آن حضرت فراموش شود. میزان الحکمة ج 2 ص 266
امام باقر (علیه السلام): پیامبراعظم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) نماز بسیار را در حرمین دوست می داشت پس تو نیز نماز بسیار در این دو مکان بخوان. تهذیب، ج5، ص 425
اخلاق و آداب در حرمین
نکته این است که زائران حج پیروان ائمهاطهار (علیه السلام) هستند، از بعد اخلاقی و آداب معاشرت و عمل به شرایع دین و سنن خاتم المرسلین (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، باید بهترین خط مشی و سلوک را داشته باشند و با مواضع حکیمانه و اصولی و با سعه صدرخود، مصالح جهان اسلام را در نظر بگیرند که در این رابطه سیره اهل بیت (علیهمالسلام) وظیفه را مشخص نموده است.
پیامبراعظم (صلیاللهعلیهوالهوسلم): کسی که مسافر با ایمانی را یاری رساند خداوند گرفتاریش را بر طرف سازد و در دنیا و آخرت او را در پناه خود گیرد. وسایلالشیعه، ج 8، ص 315
امام صادق(علیه السلام): کسی که حج می گذارد اگر مرتکب گناه کبیره نشود تا چهار ماه جز حسنه برایش نمینویسند. وسایل الشیعه، ج 8، ص 79.

الف ) نماز: امام صادق(علیه السلام): بر شما باد خواندن نماز در مسجدها. وسائلالشیعه، ج 8، ص 399
حضرت علی (علیه السلام): نماز در حرمین معادل هزار نماز است. اصولکافی ج 4 ص 240
بنابراین نباید خود را از فضیلت چنین نمازی محروم کرد.
ب) زیارت: زیارت رسول الله(صلیاللهعلیهوالهوسلم) و ائمه بقیع (علیهمالسلام) و فاطمه الزهرا(علیها السلام) و سایر بزرگان هر اندازه تکرار شود اجر مضاعف دارد. پس از این فرصتها باید استفاده کامل کرد و نباید اوقات خود را به خوابیدن و گشت و گذار در بازارها به بطالت گذرانید.
ج) تلاوت قرآن: امام سجاد(علیه السلام): اگر کسی در مکه ختم قرآن کند نمیمیرد تا آنکه پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوالهوسلم) را ببیند و جایگاه خود را در بهشت مشاهده کند. اصولکافی، ج 4، ص 612.
د) حضور جدی در نماز جماعت و تفکیک نماز از زیارت: زائران هنگام نماز خود را به زیارت بقیع مشغول نسازند و نماز اول وقت را رها نکند.
ه) رعایت مقررات: در این سفر چه از ناحیه کشور ما وچه از سوی کشور عربستان مقرراتی وجود دارد که عدم رعایت آنها خدشه به چهره شیعه وارد کرده و مشکلاتی به بار میآورد (ازجمله حاضر نشدن به موقع جهت پرواز یا همراه نداشتن مدرک، تاخیر جهت سرف غذا، همراه داشتن لوازم ممنوعه، برداشتن خاک از قبرستان، خرید هنگام نماز، بستن نخ یا پارچه بر پنجره ها و...)
و) استلام حجر: این عمل مستحب است اگر چه با اشاره دست.
اغتنام فرصت های معنوی حج
زائر گرامی! بدان که عرفات با آن همه عظمت و فضیلت فقط یک روز است و مشعر یک شب و منا سه روز و دو شب است و مکه یک هفته و مدینه نیز کمتر از ده روز، این مواقف میعادگاه اولیاء الله است که حاجیان برای درک آن آه حسرت می کشند این ایام شاید تکرار نگردد . پس فرصت را غنیمت شمار.
الف) دعا و نیابت برای دیگران
امام صادق(علیهالسلام): اگر هزار نفر را در حج خود شریک سازی برای هر یک از آنها یک حج خواهد بود، بدون آنکه از حج تو چیزی کسر شود. اصولکافی، ج4، ص316
ب) وداع با حرمین
مستحب است که زائر برای آخرین بار «طواف وداع» کند. از خداوند برای خود طلب خیر کند و پس از استلام حجر، شکم را به خانه کعبه بچسباند و حمد و ثنای الهی گوید و بر محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و خاندانش درود فرستد و این دعا را بخواند: «أللّهم لا تَجْعَلّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَیْتِکَ»
امام صادق(علیه السلام): اگر هزار نفر را در حج خود شریک سازید برای هریک از آنها یک حج خواهد بود، بدون آنکه از حج تو چیزی کسر شود. اصولکافی، ج 4، ص 316.
امام صادق(علیه السلام): حج گذار همواره نورانیت حج را با خود دارد، مادامی که مرتکب گناه نشود. اصولکافی، ج 4، ص 255.
حجکم مقبول سعیکم مشکور
مرکز خدمات حوزه علمیه خراسان
مهدی احدی www.eshterak.parsiblog.comنظرات شما ()
رمز جاذبه على(ع)
سبب دوستى و محبت على در دلها چیست؟ رمز محبت را هنوز کسى کشف نکرده است، یعنى نمىتوان آنرا فورموله کرد و گفت اگر چنین شد چنان مىشود و اگر چنان شد چنین، ولى البته رمزى دارد. چیزى در محبوب هست که براى محب از نظر زیبائى خیره کننده است و او را به سوى خود مىکشد. جاذبه و محبت در درجات بالا عشق نامیده مىشود. على محبوب دلها و معشوق انسانهاست. چرا؟ و در چه جهت؟ فوق العادگى على در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانى گرفته است و براى همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا مىبینند و اصلا او را مرد ه احساس نمى کنند بلکه زنده مىیابند؟ مسلما ملاک دوستى او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم. و باز محبت على از
نوع قهرماندوستى که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوئیم محبت على از راه محبت فضیلتهاى اخلاقى و انسانى است، و حب على حب انسانیت است. درست است على مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونههاى عالى انسانیت را دوست مىدارد اما اگر على همه این فضائل انسانى را که داشت مىداشت، آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها، آن تواضع و فروتنى، آن ادب، آن مهربانى و عطوفت، آن ضعیف پرورى، آن عدالت، آن آزادگى و آزادیخواهى، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگى نسبت به دشمن، و به قول مولوى:
در شجاعت شیر ربا نیستى *** در مروت خود که داند کیستى؟
آن سخا وجود و کرم و... اگر على همه اینها را که داشت مىداشت اما رنگ الهى نمىداشت، مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود. على از آن نظر محبوب است که پیوند الهى دارد. دلهاى ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگى دارد، و چون على را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مىیابند و به او عشق مىورزند. در حقیقت پشتوانه عشق على، پیوند جانها با حضرت حق است که براى همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانى است مهر على نیز جاودان است. نقطههاى روشن در وجود على بسیار است اما آنچه براى
همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وى جذبه الهى داده است. سوده همدانى، بانوى فداکار و دلباخته على، در مقابل معاویه بر على درود فرستاد و در وصفش گفت:
صلى الاله على روح تضمنها *** قبر فاصبح فیه العدل مدفونا
قد حالف الحق لا یبغى به بدلا *** فصار بالحق و الایمان مقرونا
" درود خداوند بر روانى باد که او را خاک برگرفت و عدل نیز با وى مدفون گشت» " با حق پیمان بسته بود که به جاى آن بدلى نگزیند، پس با حق و با ایمان مقرون گشته بود ". صعصعة بن صوحان عبدى نیز یکى دیگر از دلباختگان على بود، از کسانى بود که در آن دل شب در مراسم دفن على با عده معدودى شرکت کرد. پس از آنکه حضرت را دفن کردند و بدنش را خاک پوشانید، صعصعه یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت: " مرگ گوارایت باد! که مولدت پاک بود و شکیبائیت نیرومند و جهادت بزرگ. بر اندیشهات دست یافتى و تجارتت سودمند گشت ". " بر آفرینندهات نازل گشتى و او تو را با خوشى پذیرفت و ملائکش به گردت در آمدند. در همسایگى پیغمبر جایگزین گشتى و خداوند تو را در قرب خویش جاى داد و به درجه
برادرت مصطفى رسیدى و از کاسه لبریزش آشامیدى ". " از خدا مىخواهیم که از تو پیروى کنیم و به روشهایت عمل کنیم. دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن بداریم و در جرگه دوستانت محشور گردیم ". " و دریافتى آنچه را دیگران درنیافتند و رسیدى به آنچه دیگران نرسیدند. در پیشگاه برادرت پیغمبر جهاد کردى و به دین خدا آنچنانکه شایسته بود قیام کردى تا سنتها را بر پا داشتى و آشوبها را اصلاح نمودى و اسلام و ایمان منظم گشت. بر تو باد بهترین درودها ". " به وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ایستاد. احدى فضائل و سجایاى تو را در خود جمع نکرد. نداى پیغمبر را جواب گفتى. به اجابتش بر دیگران پیشى گرفتى. به یاریش شتافتى و با جان خویش حفظش کردى. با شمشیر ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله بردى و پشت ستمگران را شکستى. بنیانهاى شرک و پستى را درهم فرو ریختى و گمراهان را در خاک و خون کشیدى پس گوارایت باد اى امیر مؤمنان! ". " نزدیکترین مردم بودى به پیغمبر. اول کسى بودى که به اسلام گرویدى. از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر و نصیبت از خیر بیشتر بود. خداوند ما را از اجر مصیبت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگر
داند ". " به خدا سوگند که زندگیت کلید خیر بود و قفل شر، و مرگت کلید هر شرى است و قفل هر خیرى. اگر مردم از تو پذیرفته بودند از آسمان و زمین نعمتها برایشان مىبارید اما آنان دنیا را
بر آخرت برگزیدند (1 ". آرى دنیا را برگزیدند و در مقابل عدل و عدم انعطاف على تاب نیاوردند و عاقبت دست جمودها و رکودها از آستین مردمى به در آمد و على را شهید کرد. على علیه السلام در داشتن دوستان و محبان سر از پا نشناخته که در راه ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند بىنظیر است. تاریخچههاى شگفت و جالب و حیرت انگیز آنها صفحات تاریخ اسلام را مفتخر ساخته است. دست جنایت ناپاکانى از قبیل زیاد بن ابیه و پسرش عبیدالله و حجاج بن یوسف و متوکل و در رأس همه اینها معاویة بن ابىسفیان به خون این زبدههاى انسانیت تا مرفق آلوده است.
1 - بحار الانوار، ج 42، ص 295 - 296، چاپ جدید.
نویسنده: مهدی احدیeshterak- -
علی یارتان